من از مذهب متنفرم!

 

 

 

 

 

 " عشرت قباد پور"

 

۲۷ اکتبر ۲۰۰۸

 

من یک مسلمان زاده هستم و بالاجبار و نا خواسته وارث نام مسلمانی شدم ولی به طور کلی در خانواده ما اعتقاد پایداری نسبت به اسلام نبود. به دلیل اینکه پدرم با خصلت ناسیونالیستی شدیدی که نسبت به ایرانی بودن خود و تمدن کشورش داشت، به شدت با اسلام مخالف بود. او همیشه با نفرت در باره آن حرف می زد و به وسیله خواندن کتاب شاهنامه برای من و بقیه خواهران و برادرانم سعی در آگاه کردن ما نسبت به فرهنگ و دین و تمدن ایران باستان داشت و اجازه نمی داد که حتی مادرم آداب و رسوم اسلامی را(مثل نماز خواندن و روزه گرفتن و..) انجام دهد. همین امر باعث شده بود که من هم با وجود مسلمان زاده بودنم، اسلام را جدی نگیرم. تا اینکه یکی از برادرانم که ۱۵ سال بیشتر نداشت و نوجوانی بسیار شاداب و با محبت و مهربان و از نظر روح و روان بسیار سالم بود، با گروهی که بشدت مذهبی بودند ارتباط برقرار کرد. به مرور جذب افکار آنها گردید. این مسئله بقدری پیش رفت که بطور کلی روحیه، شخصیت و افکار او را تغییر داد.او تبدیل به شخص تازه ای شد با افکار و عقاید به شدت مذهبی  و خرافاتی. بطوری که شناخت او برای هیچ کدام از افراد خانواده ساده نبود. همین امر باعث درگیری ها و مشکلات در خانواده می شد. او بطور کلی هیچیک از رفتار و افکار ما را قبول نداشت و به همین دلیل کم کم ارتباط خود را با اعضای خانواده کمتر کرد و هر روز بیشتر در خود فرو می رفت تا آنجا که بطور کلی منزوی گردید و با هیچیک از افراد فامیل و دوستانش ارتباطی نداشت. او به تدریج از یک فرد شاداب و سرزنده تبدیل به فردی افسرده و بیمارگونه شد. من که از این موضوع در رنج و عذاب بودم، تصمیم گرفتم به هر شکلی او را از این بحران نجات دهم. به همین دلیل شروع به تحقیق و مطالعه در مورد شخصیت محمد و شکل گیری دین اسلام و مطالعه قرآن کردم و برای این کار تا آنجا که برایم مقدور بود از کتابها و نوشته های نویسندگان و متفکران اسلام شناس کمک گرفتم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که محمد نه تنها موجود مقدسی نبوده است بلکه همانطور که خودش بارها تاکید کرده است انسانی مثل دیگر انسانها بوده با همه ضعفها و بلندپروازیها، خشمها، علایق، آرزوها، هوس ها و کمبود های یک انسان معمولی. بنابراین در زمان جستجو و تحقیق پیرامون زندگی یا شخصیت محمد باید از افسانه سازی و اغراق دوری کرد و خصوصیات او را تنها با دلایل محکم و اسناد معتبر تاریخی و بر اساس اقدامات عملی او شناخت و بررسی کرد نه از روی ایمان و تعصب مذهبی. همگان می دانند که محمد شخصی بوده است تاجر و برای تجارت به جاهای مختلفی سفر می کرد و همین امر باعث شد که با ادیان مختلفی آشنا گردد. همین آشنائی با مذاهب مختلف، موقعیتی را برای او ایجاد کردکه با ادغام قوانین و دستورات این ادیان با یکدیگر مذهب نه چندان نوی را که اسلام نام داشت پایه گذاری کند و خود را پیامبر این دین جدید بنامد و آن را به مردم و جامعه عقب افتاده آن زمان عربستان تحمیل کند. اسلامی را که ریشه در خون دارد و همانطوری که بارها (خمینی جلاد ) گفته است که اسلام خون می خواهد و تنها عامل گسترش آن قهر و خشونت، جنگ طلبی و خون ریزی می باشد. تنها این عوامل است که لازمه استقرار و گسترش آن می باشد. بطوری که از همان بدو شکل گیری اسلام تا به امروز در هر جا که نامی از این مکتب ارتجاعی به گوش می رسد بلافاصله انسان به یاد آیه های جنگ افروز، زن ستیز و غیر انسانی قرآن می اندازد. دینی که پرورش دهنده گروه های متعصب، جاهل و ضد بشری است که با الهام گرفتن از آیه های دروغین قرآن سنگسار می کنند، دست و پا قطع می کنند، چشم در می آورند، اعدام می کنند تا به قول خودشان عدالت اسلامی را در جهان برقرار کنند. نمونه این گروه ها: القاعده، طالبان، حزب الله، صحابه و از همه مهمتر حکومت قرون وسطائی و ضد بشری جمهوری اسلامی حاکم بر ایران است. بی مورد نیست که متفکران و محققان اسلام شناس محمد را به عنوان(محمد مسلح) می شناسند. محمدی که پایه گذار مکتبی دروغین شد که به جز تبلیغ فقر و خرافات واپسگرائی، تبعیض نژادی و جنسیتی، بردگی و اختلاف طبقاتی و جنگ و خونریزی و آدم کشی نیست. و اما خدائی را که محمد معرف آن است، خدائی است مستبد، نا مهربان، خشمگین، انتقامجو، ظالم و عاری از هر گونه عشق، لطف و مهر. خدائی که فقط در کمین نشسته تا بنده ای خطا کند تا او را به وسیله موهایش به دار بکشد و یا با خوراندن سیبهای تیغدار و یا با آتش سوزان دمار از روزگار او درآورد و او را به کیفر برساند. خدائی که سمبل ترس و تردید است و هیچ گونه امیدی به رحم و شفقت اش نباید داشت. قران که محمد آن را معجزه خود می خواند، مانیفستی است که بر اساس  ترس و تهدید بنا شده که در آن فقط از مجازات کردن انسانها و تشویق آدمها به آدم کشی و ترساندن آنها از قیامت و عذاب جهنم است. نه تنها انسان را به هیچ گونه راه درست و حقیقی ای راهنمائی نمی کند بلکه به او یاد می دهد که چگونه و چطور می تواند به راحتی به یک آدم کش حرفه ای تبدیل گردد.

با شناختی که ازاین مذهب کسب کردم، به این نتیجه رسیدم که تنها برادر من قربانی این مکتب دروغین نبوده بلکه از ۱۴۰۰ سال پیش تا به امروز میلیونها انسان قربانی این مکتب متحجر شده اند.

با شناختم از دین و اسلام پی بردم که من هم باید به صف میلیونی مبارزه برای سکولاریسم و یک جامعه عاری از مذهب بپیوندم. به نظر من مذهب باید امر خصوصی آدمها باشد. مذهب را باید از زندگی اجتماعی، آموزش و پرورش و سیاست بیرون راند. به امید آن روز.