داستان اجباري شدن حجاب در ايران در چهار گام:

گام آخر، مرگ بر بدحجاب / نیما نامداری

به نقل از وب سایت میدان زنان

يكشنبه 24 اوت 2008


 

بررسی فرایند اجباری شدن حجاب پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که حکومت این فرایند را در چهار گام به سرانجام رساند:

گام نخست با سخنرانی 16 اسفند 57 رهبری انقلاب آغاز شد که صادقانه و صریح فرمان داد زنان محجبه شوند. اما در شرایطی که حکومت جدید هنوز استقرار نیافته و گروههای سیاسی مارکسیست، لیبرال، ملی گرا و دیگر مراجع قدرت سیاسی هنوز صاحب مشروعیت و موجودیت بودند این فرمان قابل اجرا نبود. مخالفت گسترده زنان شاغل و تحصیل کرده موجب عقب نشینی روحانیت انقلابی شده و آنها در مقابل عدم اجرای فرمان آیت الله خمینی سکوت کردند. اما واکنشهای گروههای سیاسی به این فرمان و ادبیات به کار رفته برای نقد یا دفاع از آن برآورد مناسبی از واکنش جامعه به اجباری شدن حجاب در اختیار روحانیون انقلابی قرار داد. روشنفکران و افراد غیرمذهبی با حمله به الگوی «زن به مثابه عروسک فرنگی» که مدعی بودند از سوی حکومت پهلوی ترویج می شده مساله حجاب را مساله فرعی قلمداد کرده و ترجیح می دادند در این مساله با انقلابیون مسلمان تضاد پیدا نکنند. گام نخست را می توان «آغاز آزمون و خطا» نامید.

گام دوم از فروردین 58 آغاز و تا تیرماه 59 تداوم یافت. برخلاف گام نخست که مجری آن بالاترین سطح قدرت سیاسی یعنی آیت الله خمینی بود اجرای گام دوم به سطوح پائین تر قدرت سیاسی واگذار شد. سخنرانی 16 اسفند 57 آیت الله خمینی اگرچه منجر به اجباری شدن حجاب نشد اما میل قلبی ایشان را به انقلابیون مسلمان منتقل کرد. سال 58 سال نبرد قدرت برای کسب قدرت مطلق در کشور بود. انقلابیون مذهبی با محوریت حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در فرایندی خونین در تکاپو برای غلبه یافتن بر دیگر گروههای سیاسی بودند. به مرور روشنفکران لائیک، گروههای چپ گرای غیر مذهبی، گروههای قومیت گرا و نهایتا سیاسیون لیبرال و ملی گرا از ارابه قدرت اخراج شدند. همچنین هر کسی که به نحوی با حکومت سابق ارتباط داشت گرفتار تیر و حبس می شد. در شرایطی که اگر حکومت از هوادران خود کلاه طلب میکرد آنها سر آغشته به خون تقدیم می کردند حجاب به نشانه ای برای تعیین پذیرش رهبری انقلاب یا ضدیت با آن بدل شده بود.

نباید فراموش کرد که بسیاری از زنان هم به حجاب تمایل پیدا کرده بودند. زنان سنتی که از پیش بدان معتقد بودند. زنان غیر مذهبی اما چپ گرا حجاب را به مثابه نمادی بر ضد زن غربی پذیرفته بودند. زنان تحصیلکرده و رادیکال هم حجاب را به مثابه نشانه انقلاب علیه وضع موجود گردن نهاده بودند. برخی از زنان سکولار هم اولویت سیاسی مبارزه با رژیم پیشین را پذیرفته بودند حتی اگر به قیمت قربانی شدن حق انتخاب پوشش باشد.

در این گام که 15 ماه به طول انجامید هیچ فرمان رسمی یا سخنی از سوی مقامات عالی که نشان دهنده اجباری شدن حجاب باشد وجود ندارد. اما اخراج و پاکسازی زنان بی حجاب و آزار و اذیت آنها در کوچه و خیابان و نیز نقدیس مستمر حجاب از سوی ایدئولوگهای ریز و درشت حمهوری اسلامی، پوشش زنان را به مرور تغییر داد. این دوره را می توان در یک جمله این گونه توصیف کرد که «حجاب اختیاری است به شرط آنکه با حجاب باشی».

گام سوم با سخنرانی 8 تیرماه 59 آیت الله خمینی آغاز شد. وی در این سخنرانی از دولت شدیدا انتقاد کرد که چرا هنوز نشانه های شاهنشاهی در ادارات دولتی وجود دارد و ده روز فرصت داد که ادارات اسلامی شود. بلافاصله مقامات اعلام کردند که ورود زنان بی حجاب از صبح شنبه 14 تیرماه 59 به ادارات دولتی ممنوع است. در روزهای بعد روزنامه ها اخبار متعددی از برخورد دادگاههای انقلاب با زنانی که بی حجاب بر سر کار حاضر شده بودند منتشر کردند. این بار برخلاف سخنرانی پیشین آیت الله خمینی هیچ گونه مخالفتی اظهار نشد. معدود زنانی هم که با پوشیدن لباس سیاه اعتراض خود را علنی کردند به اتهام حمایت از سلطنت و ضدیت با انقلاب بازداشت و سرکوب شدند. این گونه بود که زنان شاغل محجبه شدند. در مدارس دخترانه هم حجاب اجباری شد. دانشگاهها نیز به دنبال انقلاب فرهنگی تعطیل شده بودند. زنان روشنفکر و یا زنانی که در حکومت پیشین منشا اثر بودند از کشور رفته یا خانه نشین شده و یا گرفتار دادگاه و زندان شده بودند. عملا دیگر زنی که بی حجاب در انظار عموم بی حجاب حاضر نمی شد اگرچه حکومت هنوز رسما حجاب را در معابر و اماکن عمومی اجباری نکرده بود.

گام چهارم که گام آخر بود به اجباری شدن حجاب در خارج از خانه برای زنان منجر شد و سازوکار برخورد با بی حجابی و تعریف دقیق حجاب را شکل داد. در این گام عملا ریسک بی حجابی آنچنان بالا رفت که هیچ زنی به پذیرش آن تن نمی داد و این گونه حکومت بی آنکه قانونی رسمی به تصویب مجلس رسانده باشد حجاب را اجباری کرد. این گام با تلاش برای تعریف حجاب و تعیین مرزهای آن آغاز شد و با احباری شدن حجاب در اماکن عمومی در تیرماه 1360 پایان یافت.

حجاب یعنی کدام پوشش؟

ابتدا دانش آموزان دختر موظف شدند که این گونه لباس بپوشند:

لباس دانش آموزان دختر در سال تحصیلی آینده شامل روپوش بلند با دو جیب جلو و آستین بلند خواهد بود و علاوه بر آن شلوار گشاد و روسری جزو لباس مدرسه دختران دانش آموز است. رنگ لباسها سرمه ای، قهوه ای، آبی و کرم خواهد بود.(2مرداد 59 شماره 11053 صفحه 2)

سپس ادارات دولتی نیز به تبیین مصادیق حجاب پرداختند. مثلا وزارت پست و تلگراف در بخشنامه ای به کارکنان زن این وزارتخانه اعلام کرد:

کلیه خانمهای کارمند موظفند به منظور رعایت دستور اسلامی حجاب منحصرا از روپوشهای ساده (آزاد و بلند) شلوار با جوراب ضخیم و روسری مناسب استفاده کنند ( 13 شهریور 59 شماره 11086 صفحه 3)

در دوران نخست وزیری رجائی هم بخشنامه ای که در حاشیه آن تصویر دو زن با حجاب نقاشی شده صادر شد که در آن آمده بود:

1- حجاب شامل شلوار– مانتوی اسلامی و روسری برابر عکس

2- از هر نوع آرایش به هر شکل و نحوی باید خوداری شود

3- سرپرستهای هر واحد موظف به کنترل دقیق مساله حجاب در واحد خود می باشند.(شورش، روایتی زنانه از انقلاب ایران؛ مهرانگیز کار؛ نشر باران؛ سوئد؛ چاپ اول 2006؛ ضمائم)

یکی از کامل ترین بخشنامه ها را دکتر نمازی وزیر وقت امور اقتصادی و دارائی صادر کرد. در بخشهائی از این بخشنامه چنین آمده بود:

1- رعایت و حفظ شئونات اخلاقی و اسلامی در پوشیدن لباس مناسب به شرح زیر است:

الف- در طرف آقایان همکار خواسته می شود که از پوشیدن لباسهای نامناسب و بازگذاشتن دکمه های پیراهن و آویز کردن زینت آلات طلائی (که شرعا حرام و عرفا نامتناسب با رفتار موقرانه می باشد) اکیدا در محیط اداری خوداری نمایند. (لباس نامناسب پوشیدن شلوارهای نامناسب و بلوزهای آستین کوتاه و یقه باز است).

ب- همکاران گرانمایه از بانوان محترم باید موارد زیر را در پوشش لباس رعایت فرمایند.

پوشیدن مانتوی بلند (روپوش) با آستینهای بلند که تا مچ دست را بخوبی بپوشاند و تا زیر زانوان را دربرگیرد.

استفاده از روسری که بخوبی در زیر گلو گره خورده و موهای سر را کاملا بپوشاند

پوشش پا بوسیله جورابهای ساده و ضخیم و یا شلوار

(فرم پیوست ... مشخصات مذکور می باشد)

لباس یاد شده باید در رنگهای ساده باشد

عدم آرایش و رعایت سادگی بطور جدی تا موجبات همدلی و یکنواختی در محیط کار فراهم گردد.(شورش، روایتی زنانه از انقلاب ایران؛ مهرانگیز کار؛ نشر باران؛ سوئد؛ چاپ اول 2006؛ ضمائم)

جزئیات فوق هیچ کدام مبنای شرعی نداشتند یا دست کم در رساله های فقهی تا آن روز اشاره ای بدانها نشده بود. کاملا روشن بود که مردان حاکم، در حال اعمال سلیقه و درکی هستند که خود از پوشش مناسب زنان دارند. اولین اعتراض به تعریف حجاب و اختصاص آن به زنان از سوی دکتر فرشته هاشمی صورت گرفت. او در یاداشتی با عنوان « تبعیض در اجبار» که کنار عکس محجبه او چاپ شده بود به این یکسان سازی و اعمال سلیقه در تعریف حجاب چنین اعتراض کرد:

اگر حد و مرز شرعی را برای زنان ایمان آورده، حتی غیر ایمان آورده، حتی اقلیتهای مذهبی چون مسیحی و یهودی به عنوان شرط کار در ادارات قرار داده ایم دیگر چرا برای آن رنگ و فرم خاص که به هیچ وجه در اسلام حتی برای ایمان آورده ها پرداخته ایم؟ اگر لباس ما غربی است و منحرف (که البته هم هست) و باید بصورت یونیفورم اسلامی درآید چرا به لباس صدرصد غربی مردان توجهی نمی گردد؟ مگر تا 60 – 70 سال قبل اثری از کت و شلوار و پیراهن و کراوات در فرهنگ ما دیده شده؟ ... اگر یونیفورم یک اجبار و ضرورت است تبعیض در اجبار به هیچ وجه شایسته یک نظام اسلامی نیست. (8 مرداد 59 شماره 11058 صفحه 14)

اما صدای چنین اعتراضاتی بسیار ضعیف تر از آن بود که شنیده و جدی گرفته شود. در نقطه مقابل روحانیون انقلابی که در قوه قضائیه مستقر شده بودند به دنبال اندک فضاها و جلوه هائی می گشتند که حجاب در آنها جدی گرفته نمی شد و نگران بودند مبادا زنان هنوز درنیافته باشند که این بار داستان جدی است.

گسترش حجاب اجباری به اماکن عمومی

آوارگان جنگ و خانواده های جنگزده که در آن شرایط مورد احترام و همدردی تمام مردم بودند هم در مورد حجاب فرقی با بقیه نداشتند:

ابراهیم غفاری دادستان انقلاب شیراز طی اطلاعیه ای از مهاجرین آبادانی ساکن خوابگاه دانشجویان شیراز خواست که اصول و موازین اسلامی را رعایت کنند: مشاهدات عینی و گزارشات واصله حاکیست که برادران و خواهران جوان مهاجر از آبادان و سایر نقاط خصوصا ساکنین خوابگاه دانشگاه موازین اسلامی و احکام شرعی را در روابط با یکدیگر و حجاب اسلامی در ملاعام به هیچ وجه رعایت نمی کنند. ... برای آخرین بار به برادران و خواهران اخطار می گردد دقیقا و مطلقا اصول و موازین اسلامی را رعایت و اجرا نمایند و الا برابر قوانین جاری با آنها رفتار خواهد شد. (1 آبان 59 شماره 11124 صفحه 4)

فرماندهی و هدایت برخورد با بی حجابی بر عهده دادگاه مبارزه با منکرات بود که در سال 59 با همین هدف تاسیس شده بود. حجت الاسلام محمد تقی سجادی نماینده دادستان کل انقلاب در دادگاه مبارزه با منکرات در خرداد 60 چنین می گوید:

عده ای از جوانان با سوار کردن زنان و دختران بر ترک موتورهای خود در خیابانها مناظر بسیار زننده ای را ایجاد می کنند. این افراد علاوه بر ایجاد مزاحمت برای دیگر همشهریان از قبیل سروصدا و دادن ویراژ، عفت جامعه را نیز رعایت نکرده و اغلب دست به یک سری اعمال موهن و زننده می زنند به این قبیل افراد شدیدا اخطار می شودکه دست از این اعمال خود بردارند و الا به شدت با آنها مبارزه خواهد شد. ... به آن دسته از زنانی که هنوز بعد از سه سال که از انقلاب شکوهمند اسلامی ما می گذرد و در این شرایط جنگ تحمیلی که تعدادی از پاکترین جوانان این مرز و بوم حتی از ایثار جان خود دریغ ندارند هنوز تحت تاثیر فرهنگ منحط شاهنشاهی می باشند اخطار می شود که رعایت پوشش و حجاب مناسب را بنمایند و از پوشیدن لباسهای جلف و آرایشهای تند و غلیظ خودداری کنند تا حرمت انقلاب و جامعه رعایت شود و بیش از این به خون هزاران شهید و معلول خیانت نکنند. (13 خرداد 60 شماره 11299 صفحه 10)

فراتر از موضع حجاب نبرد قدرت در کشور به شدت جریان داشت در خرداد 60 مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر داد و آیت الله خمینی او را از مقام ریاست جمهوری عرل کرد. بدین ترتیب اختلاف میان حزب جمهوری اسلامی که قوای قضائیه و مقننه و سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب را در اختیار داشت با ابوالحسن بنی صدر که رئیس قوه مجریه بود با حذف رئیس جمهور برطرف شد. در 30 خرداد 60 طرفداران سازمان مجهدین خلق ایران دست به راهپیمائی زده و اعلام کردند که در صورت حمله به راهپیمائی از خود دفاع مسلحانه خواهند کرد. این راهپیمائی منشا چندین روز درگیری خونین میان هواداران این سازمان و اعضای کمیته ها و سازمان مجاهدین انقلاب در سراسر کشور بود که با قلع و قمع سازمان مجاهدین خلق به پایان رسید. بلافاصله موجی از ترور و خونریزی کشور را فرا گرفت. همچنین گسترش جنگ در خوزستان و کرمانشاه فضای نظامی و سرکوب را به شدت بر کشور حاکم کرد. حال کدام زن جرات داشت که بی حجاب در خیابانها ظاهر شود؟

ماه رمضان (مصادف با تیر و مرداد) سال 1360 عملا پایان فرایند اجباری شدن حجاب در کشور بود. شنبه 6 تیرماه، محمدتقی سجادی نماینده دادستان انقلاب در دادگاه مبارزه با منکرات مقررات مربوط به ماه رمضان را اعلام کرد. در این مقررات از صاحبان اماکن عمومی خواسته شده بود:

4- از ورود زنان و دخترانی که رعایت موازین شرعیه را نمی نمایند جلوگیری شود و تابلوئی در محل کسب خود و در معرض دید مشتریان خود قرار دهند بدین شرح:« به دستور دادگاه مبارزه با منکرات از پذیرفتن میهمانان و مشتریانی که رعایت ظواهر اسلامی را نمی نمایند معذوریم». به کلیه خواهران و برادران تهرانی و شهرستانی تذکر می دهم که در ماه مبارک رمضان خود رعایت شئونات اسلامی و حجاب اسلامی و دیگر منکرات را بنمایند تا خدای نکرده برای خود ایجاد دردسر ننمایند. (6 تیر 60 شماره 11318 صفحه 4)

این گونه بود که برای اولین بار به زنان تفهیم شد که بی حجاب حق خروج از خانه را ندارند. و جمله آشنای «از پذیرفتن بانوانی که شئونات اسلامی را رعایت نمی نمایند معذوریم» به اجبار حکومت بر در و دیوار شهر الصاق شد.

اجبار بی قانون

تمام قدامات فوق در حالی انجام شد که تا چند سال بعد هیچ قانون رسمی که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و حجاب را اجباری و مجازات تخلف از آن را روشن کرده باشد وجود نداشت. حکومت صرفا بر پایه اطلاعیه های دادستانی (که بر طبق قانون اساسی به هیچ وجه ارزش قانونی ندارند) و ایجاد ارعاب ابتدا حجاب را اجباری کرد سپس به فکر قانونی کردن آن افتاد. نخستین بار در اردیبهشت سال 60 یعنی دو ماه پیش از صدور اطلاعیه دادگاه منکرات، شایعه تصویب قانون حجاب در مجلس به گوش رسید. اما اعظم طالقانی تنها زن نماینده دور اول مجلس در نطق پیش از دستور خود آن را تکذیب کرد:

اخیرا شایعاتی مبنی بر اینکه به مجلس لایحه ای در مورد حجاب داده شده (شنیده می شود) ضمن تکذیب چنین شایعه ای از کلیه خواهران و برادران می خواهم برای اینکه فعالیتهای زنان و مردان جهت سالمی داشته باشد و شخصیت و عفت و آژادگی و ارج نهادن به مقام کرامت انسانی حفظ شود هر گونه پوششی که جامعه را به این هدفها نزدیک می کند انتخاب نموده و توجه داشته باشیم که رشد ما بستگی به برخورد ما با قضایا دارد و بدانیم رعایت این این مساله اجتماعی به عکس بینش غربی خود نوعی آزادی است نه اسارت. (21 اردیبهشت 60 شماره 11281 صفحه 3)

تا سال 1363 مجلس هیج مصوبه ای برای اجباری کردن حجاب نداشت. اما در این سال قانون مجازات اسلامی به تصویب مجلس رسید که در آن برای عدم رعایت حجاب اسلامی 74 ضربه شلاق معین شده بود و از تابستان همان سال نیروئی ویژه مبارزه با منکرات (گشت جندالله) تشکیل و به گشت زنی در خیابانها پرداخت یکی از وظایف این نیرو برخورد با زنانی بود که پوشش آنها مطابق خواست حکومت نبود. به مرور این زنان «بدحجاب» نامیده شدند.

ادامه داستان، روایتی آشنا است. هر سال تابستان خیابانهای شهرهای ایران محل نبرد نیروهای انتظامی و زنانی بوده است که پوششی دیگرگونه داشته اند. نبردی که اغلب جلوه هائی دردناک و در عین حال مضحکه آمیز داشته است. زنده یاد دکتر پروین پایدار در یکی از کتابهای خود نظرات دو مقام عالیرتبه دهه 60 را نقل می کند که به خوبی نگاه حکومت به حجاب اجباری را بازتاب می دهد. حجت الاسلام موسوی خوئینی ها دادستان کل کشور در آن سالها در مصاحبه با روزنامه اطلاعات می گوید:

من معتقدم که مساله درگیری حجاب باید به عهده مردم گذاشته شود ما ظاهرا مشکل را با گشت زدن در خیابانها حل نکرده ایم. چند تا گشت را باید مامور این کار کنیم تا مساله حل شود و دفتر دادستان عمومی تا چند تعداد دستگیری در روز را در مورد حجاب می تواند انجام دهد آیا منابع ما به ما اجازه دستگیریهای بی شمار را می دهد؟ ما باید قانونی را تصویب کنیم که به مردم اجازه دهد خودشان با بدحجابی برخورد کنند.(زنان در فرایند سیاسی ایران در قرن بیستم؛ پروین پایدار؛ جامعه ایرانیان؛ ؛ نسخه چاپ نشده ؛ ص483)

اما طرح جالب تر را حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی ارائه داده است :

اردوگاههای خاصی برای بازپروری زنان بدحجاب برپا شود و این زنها برای مدت 2، 3، 5 (ماه) و یا حتی یک سال زندانی شوند تا آموزش ببینند. آنها همچنین باید کار هم بکنند پول هم باید بدهند تا مخارج خود را در مدتی که در اردوگاه هستند بپردازند زیرا چنین آدمهائی از طبقات مرفه هستند.(زنان در فرایند سیاسی ایران در قرن بیستم؛ پروین پایدار؛ جامعه ایرانیان؛ نسخه چاپ نشده؛ ص483)

اجبار کردن حجاب بر زنان اگرچه با مبنائی مذهبی انجام شد اما در فرایندی سیاسی – امنیتی ممکن گردید. شکل گیری مفهومی به نام «بدحجاب» راه حلی سیاسی برای توصیف و پذیرش موقعیتی بود که در شرایط جدید ایجاد شد. تا پیش از آن زنان یا با حجاب بودند یا بی حجاب. اما اکنون شکل سومی ایجاد شده بود که نه با حجاب بود نه بی حجاب. حجاب سیاسی داشت اما حجاب مذهبی نداشت. حکومت در سه دهه اخیر متناسب با موقعیت سیاسی، شرایط اقتصادی و نیز جریان فکری حاکم بر کشور تفسیری متفاوت از بدحجابی داشته و متناسب با این تفاسیر برخوردها هم متفاوت بوده است. روزی حتی پوشیدن مانتو بد حجابی بوده، روز دیگری مانتوی کوتاه، گاهی تنگ و گاهی رنگی. بدحجابی خط مقدم منازعه میان حجاب اجباری و حجاب اختیاری (و نه میان بی حجابی و با حجابی) است. بد حجاب درون چار دیواری خانه یا با حجاب است یا بی حجاب. بدحجابی صرفا در خیابان معنا دارد و به همین دلیل ماهیتا امری سیاسی است و راه حلی سیاسی طلب می کند. بیهوده نیست که در کنار شعارهای سیاسی مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر ضد ولایت فقیه، این تنها شعار «مرگ بر بدحجاب» است که بر دیوارنوشتهای شهرها خودنمائی می کند.

***********

بخشهای دیگر:

داستان اجباري شدن حجاب در ايران: گام سوم، یا حجاب یا اخراج!

داستان اجباري شدن حجاب در ايران: گام دوم، حجاب اختیاری است به شرط آنکه با حجاب باشی!

داستان اجباري شدن حجاب در ايران: گام اول، چادر براي عروسك فرنگي!