افسانه وحدت: سکوت باعث نابودی کودکان بیشتری میشود
خبر این هفته: تعداد
کودکان کار در جمهوری اسلامی به ٧ میلیون رسیده است. البته آمارهای خیلی بیشتر از
٧ میلیون هم ارائه شده است ولی اگر مبنا را همین ٧ میلیون هم بگیریم، معنیاش این
است که حکومت اسلامی در این ٣٣ سال حکومت ننگینش سالانه ٢١٢١٢١ کودک را به بازار
کار و زیر ظالمانهترین شرایط کاری کشانده، یعنی هر ماه زندگی ١٧٧٠٠ کودک را در
این ٣٣ سال به نابودی کشانده، حق مدرسه رفتن و آموزش را از آنها گرفته، آنها را در
معرض خطرات جسمی و روحی جبران ناپذیر قرار داده، یعنی کودکی آنها را دزدیده،
یعنی آسایش و امنیت را از آنها سلب کرده، رشد جسمی و فکری طبیعی را از آنها سلب
کرده و آغوش گرم خانواده از آنها دریغ شده و در معرض خطرناکترین بیماریها قرار
داده است. به رقمها بایست فکر کرد. اینها فقط رقم نیستند. هر دانه از آنها یک
انسان است که حق دارد از زندگی شرافتمندانه، امنیت، آسایش و رفاه برخوردار باشد.
حق دارد برای خود آیندهای که میخواهد بسازد. حق دارد بچگی کند، آزادانه بدود،
بخندد، بازی کند. حق دارد اسباب بازی داشته باشد. وقتی از مدرسه و ورزش به خانه
میاید یک وعده غذای گرم و محبّت در انتظارش باشد. در یک محیط علمی با امکانات
ورزشی و سالن غذاخوری تحصیل کند.اینها سنگ ریزه بیابان نیستند، تک تک اینها مثل
همه انسانهای دیگر آمال و آرزو دارند، آینده سازانند و بایستی از حرمت زیادی
برخوردار باشند. ١٧٧٠٠ کودک هر ماهه در جمهوری اسلامی آنقدر فقیر شده اند که مجبور
شده اند زندگی خود و خانوادهشان را تامین کنند.
اینها کودکانی هستند که با دستان کوچک و کار ارزانشان ثروت و امکانات فراوان برای
یک درصدی ها تولید میکنند ولی خودشان از همه محروم ترند. اگر هر نفر آنها حتا ٢
دلار در روز ثروت تولید کند، روزانه ١٤ میلیون دلار به جیب آیت سرمایه داران و دار
و دسته یک درصدیها میرود. اینها کودکانی هستند که با وجود کار سنگین و گاهی تا
شانزده ساعت در روز، مورد سؤ استفاده باندهای مافیایی قرار می گیرند و حتا بعضا
پولی دستشان را نمیگیرد. کارفرماهای زیادی این کودکان را فریب میدهند و ماهها
حقوقی به آنها نمی پردازند.
تعدادی از کودکان مجبورند ٢ شیفته کار کنند. قبل از نوروز، جوان افغانی که از ایران
به سوئد مهاجرت کرده و برای سر زدن به خانوادهاش به ایران رفته بود، تعریف میکرد
که مادر افغانی با ٥ بچه که بزرگترین آنها ١٢ ساله است و کوچکترین ٤ ساله در
همسایگی آنها زندگی میکند. میگفت بچههایش از کار روزانه میآمدند، نان و پنیری
میخوردند ٢-٣ ساعاتی میخوابیدند و دوباره سر کار میرفتند و حاجی فیروز میشدند.
میگفت بچهها رمق راه رفتن نداشتند ولی میدانستند که اگر کار نکنند از همین نان و
پنیر هم محروم می شوند.
بر اساس بررسیهای فعالین حقوق کودکان، غذای این بچهها بسیار ساده است، لیستی از
مواد غذایی برای این کودکان وجود ندارد. در لیست آنها در اکثر موارد فقط یک قلم
وجود دارد و آن هم نان است، که الان دیگر خرید نان هم سخت است. خوردن میوه، سبزیجات،
گوشت و پروتئین و ویتامینهای مختلف از موارد بسیار نادر در زندگیشان است. همین نان
خالی و بخور و نمیر هم اکثرا بیش از دو وعده در روز گیرشان نمیآید. سؤ تغذیه، کار
سنگیین و بودن در مکانها و کارگاههای نمور و تاریک، تماس با مواد شیمیایی مضر و
عدم برخورداری از بهداشت و درمان رشد این کودکان را دچار اختلال اساسی کرده است.
بیماری های انگلی، بیماریهای پوستی و عفونتی و به تازگی ایدز و هپاتیت از
بیماریهای رایج در بین این کودکان است.
در میان کودکان کار وضعیت کودکان زباله گرد از همه فجیع تر و درداور تر است. متاسفم
که مجبورم از واژه کودک زباله گرد استفاده کنم. تولید کننده این کلمات حکومت شوم
اسلامی است که زندگی میلیونها مردم را طوری به تباهی کشانده است که کودک مجبور
است در میان زباله که مملو ازباکتری های خطرناک وبیماری زاست و عواقب جبران ناپذیر
در زندگی آنها به همراه دارد، به دنبال خوراک روزانه نه تنها برای خودش بلکه برای
خانوادهاش بگردد. از كاندوم تا سوزن و سرنگ و انواع و اقسام كثیفترین اجسام درون
مخازن زباله موجود است و اغلب این كودكان طبق ارزیابی ها ٤٥ برابر بیشتر از سایر
كودكان كار در معرض بیماری ایدز و سایر بیماریهای عفونی قرار داند.
تعداد این کودکان با سرعت رو به افزایش است. هر چقدر جیب آقا زادهها پر تر میشود،
هستی این کودکان تحلیل میرود. کودکان زباله گرد، معمولان در روز به کارهای دیگری
مشغول هستند و در شب که طبق برنامه شهر داری، که زبالهها ساعت ٩ شب جمع میشود کار
روزانه را رها میکنند تا قبل از ساعت ٩ شب بتوانند زباله جمع کنند. اوج کار این
کودکان برای جمع آوری زباله همین ساعات شب است. یوسف یکی از کودکان زباله گرد که
زباله روی دوشش سنگیینی میکند میگوید: "کتفم کبود شده است، با شروع اسفند وقتی
خانه تکانی مردم شروع میشود، روزانه ١٢ ساعت، گاهی بیشتر تا ساعت ١١ شب که شهرداری
هنوز برای جمع آوری زبالههای مخازن اقدام نکرده است، در حال کار کردن و پر کردن
کیسههای زباله هستیم".
حکایت زندگی این کودکان فقط این نیست که سلامتشان را از دست میدهند و استاندارد
زندگی یک چارپا را هم ندارند، بلکه خطرات بزرگتری هم در انتظار آنهاست. مافیای
زباله که خود شهر داری تهران هم جزوشان است، بیشتر از کودکان استفاده میکنند و
درآمدهای کلان و سودهای هنگفتی را به جیب میزنند. گروههای مافیایی محلهها را بین
خود قسمت کرده وساعات کار و محدوده های مشخص دارند و اگر کسی به محدوده کارشان وارد
شود، با او به شدت برخورد می کنند. گاهی از حریم یکدیگرزباله دزدی میکنند و در آمد
کلان این زباله دزدی سبب شده بسیاری از کودکان تحت پوشش این تشکیلات، به زباله دزدی
وا داشته شوند. سودهای میلیاردی حاصل از جمع آوری زباله به جیب مافیا میرود و
کودکان پس از ساعتها کار شاق با پول بسیار کم یا گاهی با دست خالی به خانه
برمیگردند.
در این رابطه، جانور اسلامی سید حسن موسوی چلك مدیركل دفتر امور آسیبدیدگان
اجتماعی بهزیستی به خبرنگار ایلنا میگوید كه اگرچه شغل زبالهگردی از سختترین و
خطرناكترین انواع كار برای كودكان است اما بهزیستی در برابر آنها وظیفهای ندارد و
وزارت كار مسئول آنها است. وزارت کارشان هم که قبلا اعلام کرده بود که بدلیل آنکه
اکثر کودکان کار مهاجر هستند، امورشان به وزارت کار مربوط نمیشود.
در این رابطه، قاسمزاده عضو كمیته هماهنگی شبكه یاری كودكان ایران درگفتگو با
ایلنا می گوید: هیچ مرجعی برای رسیدگی به كودكان زبالهگرد تهرانی وجود ندارد و
این دسته از كودكان میان وزارت كار، بهزیستی، شهرداری و وزارت بهداشت پاسكاری
میشوند.
او ادامه میدهد: بارها برای بررسی این معضل با شهرداری تهران تماس گرفتیم اما
شهرداری به راحتی این مسئله را انكار كرده و با اعلام اینكه این كودكان ارتباطی با
شهرداری ندارند موضوع را پشت گوش میاندازند اما عكسها و مداركی موجود است كه نشان
میدهد شهرداری در این زمینه طمع كرده و اغلب كودكان و نوجوانان با برخی از
شركتهای خصوصی و پیمانكاران شهرداری در این زمینه قرارداد دارند؛ به طوری كه
آرمهای چاپ شده بر روی لباس این كودكان به خوبی گویای تخلف پیمانكاران شهرداری در
این زمینه است.
مرگ و میر در میان کودکان کار بسیار بالاست. بیماریهای حاد در میان آنها شایع است
ولی دسترسی به درمان هم وجود ندارد. شاهدان عینی و کارکنان بیمارستانها از درصد
بالای مرگ و میر در میان آنها که شانس میاورند و توسط انسان خیر یا والدینشان به
بیمارستان آورده میشوند، میگویند به دلیل فقر و نداشتن بیمه بستریشان نمیکنند.
خرید دارو برایشان تقریبا غیرممکن است. از چشم پزشک و دندانپزشک بطور کلی محرومند.
تعداد زیادی از آنها توسط خلافکاران و قاچاقچیان مورد استفادههای جنسی قرار
میگیرند و به بیماریهای جدید روحی، جسمی و جنسی مبتلا میشوند. خستگی مفرط و
افسردگی به دلیل عدم داشتن کودکی و بد بینی به آینده در میان کودکان کار بالاست.
اعتیاد بسیار رایج است که خودش جای بررسی جداگانه دارد. مشکلات زندگی، آن دسته که
به مدرسه راه پیدا کرده اند را از ادامه تحصیل باز میدارد. هر ساله در طول حکومت
ننگین و شوم جمهوری اسلامی هزاران کودک از چرخه تحصیل بیرون افتاده اند که اکنون
تعدادشان به حدود ٧ میلیون رسیده است.
تا زمانی که حکومت اسلامی سرنگون نشود، نمیتوان به همه ابعاد جنایاتش علیه کودکان و
علیه انسانیت پی برد. فقط زمانی معلوم میشود اینها با مردم و کودکان چه کرده اند
که سرکوب قطع شود و مردم جرات کنند از آنچه بر آنها رفته حکایت کنند. تک تک افراد
این حکومت از جانوران وزارت کار، آموزش و پرورش تا بهزیستی و همه آنها که در این
جنایات هولناک دست دارند و زندگی میلیونها کودک را نابود کرده اند را بایستی در
دادگاههای بین المللی محاکمه و مجازات کرد. تاریخ از این حکومت به عنوان یکی از
سّفاکترین و ضّد کودکترین حکومتها در طول تاریخ بشر یاد خواهد کرد. وضعیت کودکان
ایران شرم بشریت متمدن است. این حکومت با سرکوب، تجاوز و سنگسار هنوز سر قدرت است و
هر روز کودکان بیشتری را از هستی ساقط میکند و به تعداد لشکر گرسنگان میفزاید. این
اوضاع نمیتواند ادامه پیدا کند. آینده از آن کودکان نخواهد بود اگر اعتراض نکنیم.
کودکان و نوادگان ما ما را نخواهند بخشید اگر ساکت بمانیم. از همه معترضین دعوت
میکنم به صفوف کودکان مقدمند بپیوندید تا بتوانیم با اتحاد، همبستگی و مبارزه به
کار کودک خاتمه دهیم و حرمت را به کودکان باز گردانیم*
٣ ژوئن ٢٠١٢