بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

   


 شهلا جاهد، در يک قدمي مرگ !

آيا ميتوانيم او را نجات دهيم؟


 

"مینا احدی"


با شهلا آنقدر نزديک هستم که شبي که حکم اعدامش مجددا تائيد شد، خواب ديدم که به ايران برگشته ام و بدون دقت، به منزل مادرم رفته ام، شب در آنجا وقتي ميرفتم، بخوابم با خودم گفتم، اگر امشب به خانه ما بريزند و دستگيرم کنند، چه ميشود، و آنجا فکر ميکردم، حکم اعدام خواهم گرفت. در بخشي از خوابم، چادر زندانيان زن سرم بود و براي اعلام حکم اعدام، با قدمهاي لرزان راه ميرفتم و ميگفتم، چرا دقت نکردم و به اينجا آمدم. صبح که از خواب بلند شدم، دلهره داشتم که نکند حکم اعدام شهلا تائيد شده، و متاسفانه حدسم درست بود. من به شهلا و کبرا و آمنه لاوال و بسياري از اين محکومين به اعدام و سنگسار در دنياي زير سلطه جنايتکاران اسلامي، آنقدر نزديک هستم که وارد خوابم شده و آنها را درخواب مي بينم.. و آنقدر از آنها دور هستم که وقتي مثل فاطمه حقيقت پژوه آنها را به پاي چوبه دار مي برند، نميتوانم دستهاي آنها را بگيرم و فراريشان دهم..


الان ديگر روزها و شبها صداي شهلا در گوشم مي پيچد که ميگفت، مينا اگر آزاد شدم، به ديدنت مي آيم و من ميخندم و ميگويم، باهم جلسه ميگيريم و خاطرات مشترکمان را با ديگران مطرح ميکنيم. صداي شهلا که شعر ترکي ميخواند و اين شعر را به من تقديم ميکند و صداي زني شاد که ميخواست آزاد باشد و الان در سلول مرگ نشسته است...


براي اينکه اعدام نشود، يک برنامه ويژه تلويزيوني ميگذاريم و من در استوديو هستم. بحثها داغ است و مهم. اين کمپين براي ما ، براي حزب ما مهم بود چرا که در آن چندين موضوع مهم مطرح است. ما عليه اعدام هستيم و چشممان را بر این مي بنديم که چه کسي به چه اتهامي دستگير شده است. اعدام يک جنايت است و بايد در همه دنيا ممنوع شود. ما در هر مورد بررسي پرونده هايي که جنايتي در آن پرونده اتفاق افتاده، مثل همين مورد که لاله سحر خيزان، همسر ناصر محمدخاني فوتباليست معروف ، به قتل رسيده، به عينه مي بينيم که دستگاه قضايي حکومت اسلامي ، صلاحيت رسيدگي به پرونده هاي اين چنيني را ندارد. حقيقت يابي هدف نيست و استانداردهاي بين المللي قضايي و حقوقي ابدا رعايت نميشود، به اطلاعات و اسناد اصلا توجهي نميشود. تصميم گيريهاي اساسا سياسي است و قتل انسانها راحت ترين و اولين تصميمات قاضياني است که در " مکتب اسلام" خون ريختن و به سادگي خون ريختن را آموخته اند. در اين مورد معين، اما يک زن محکوم به اعدام شده است که " وارد زندگي " يک نفر شده و ميتوان روي عقب ماندگيها و تعصب و ناموس پرستي حساب باز کرد و اين زن را به راحتي آب خوردن کشت.


برنامه زنده تلويزيون در روز شنبه ۴ آوريل، همه اين مسائل را مجددا مطرح کرد. مردمي که با من در اين برنامه حرف ميزدند ، همه اين اجزا بحث را مطرح ميکردند. از بحث صيغه گرفته تا چند زني، از فساد آخوندها گرفته، تا اتهام " فاحشگي " به شهلا، از اينکه محمدخاني را بايد به " جرم" رابطه خارج از ازدواج اعدام کرد تا.....


اينها مباحثات مهمي است که بايد به آن پاسخ داد. و ما در يک برنامه دو ساعتي به همه اينها نمي رسيديم. در اوايل برنامه دختر جواني زنگ زد که احساس ميکردم، در وضعيت بحراني است و گفت، خانم احدي بر اساس عقب ماندگي در جامعه، من مشکلي دارم که يا بايد خودم را بکشم و يا فردي که مرا به اين روز انداخته و من به اطاق فرمان گفتم که تلفنم را اعلام کنند تا اين دختر جوان و يا هر کسي که علاقه دارد به من زنگ بزند.


تلفنم در طول برنامه زنده طبعا بسته بود و از لحظه اي که شماره تلفن من از تلويزيون اعلام شد ، حدود ساعت هفت شب لندن، هر دقيقه يک تلفن به من شده بود و بعد از ٢۸ تلفن، ظرفيت پيامگير تمام شده و تلفنها ديگر ضبط نشده بود.
 


بعد از برنامه نگاه کردم همه تلفنها از ايران بود . روز بعد که تکرار برنامه شهلا جاهد بود درست در لحظه اي که شماره من اعلام شد، چند ثانيه بعد تلفنها آغاز شد و مردم نظر ميدادند، يکي ميگفت من کارشناس هستم و بايد اين جنبه ها را به قاضي ها گفت، و ديگري ميگفت، خانم احدي ميخواهم سرم را روي شانه شما بگذاريم و زار زار گريه کنم، اين چه جامعه اي است و من چرا زن متولد شده ام...
 


و جالب اينکه وقتي برنامه براي بار دوم تکرار شد، فکر ميکنم به وقت اروپا ٢ نيمه شب بود، تلفنم شروع کرد به زنگ زدن و هر دقيقه يک تلفن....


اين از يک نظر براي من موقعيت کانال جديد را نشان ميداد با ميليونها بيننده و از طرف ديگر علاقه مردم به درگير شدن در بحثي مهم و بالاخره اهميت اين نوع مباحث و موقعيت حزب ما در اوضاع سياسي ايران ...
 


ما در فعاليت حودمان عليه اعدام، به يک رنسانس فکري در جامعه دامن ميزنيم که از يکطرف، ضامن مهمي است که در آينده هر حکومتي که بعد از جمهوري اسلامي سر کار ميآيد اعدام را ممنوع اعلام کند و از طرف ديگر با اين مباحثات عليه عقب ماندگي و ناموس پرستي و در ساختن يک فرهنگ انساني فعالانه سهيم ميشويم.



 

 

 


بازگشت به صفحه اصلی