بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 

 

چادری زود شوهر می ره!

 

 

امروز جشن تکلیف دخترم بود و به قول مدرسه شان؛ جشن عبادت. چند تا اتفاق بامزه افتاد که اول می نویسم و بعد می روم سراغ بحثهای جدی تر. اولیش این بود که مجری برنامه که یکی از معلمها بود، اول برنامه خطاب به مادرها گفت: خواهرای عزیز، به سلامتی دختراتون…و تا اومد بقیه اش رو بگه، صداش توی صدای دست زدن مادرها که آن موقع هنوز انرژی داشتند، گم شد. بعد که دست زدن تمام شد گفت: می خواستم بگم به سلامتی دختراتون صلوات بفرستید…

مدیر مدرسه آخرهای حرفاش به بچه ها گفت: حالا ازتون یه سوالی دارم. آیا خدا به نمازای ما احتیاج داره؟ و بچه ها با هم داد زدند: بعله! و پشت سرش، خنده مادرها. خانم مدیر گفت: نه دخترای گلم، خدا به نمازای ما احتیاج نداره! اما دیگه حوصله ش نگرفت توضیح دهد چرا…

 

چادر و مقنعه دخترم و دوستانش شبیه اینها بود.

 

خانم ح.، سرپرست گروه مداح ها، که شال سبز رنگی که مدام از سرش می افتاد سر کرده بود و اصرار داشت “شخصیت زن را حفظ کنید و موبایلاتون رو در نیارید فیلم بگیرید”، به بچه ها گفت: حالا می خوام براتون بگم کی محرمه، کی نامحرمه! و با دف سه دختر نوازنده خواند: می خوام برم توکوچه، تا بخرم کلوچه! بعد از یکی از بچه ها پرسید: اسم بقال محله تون چیه؟ اونم گفت: سوپر آزادی! از یکی دیگه پرسید: شما اسم بقال محله تون چیه؟ اونم گفت: سوپر گل! خانم مداح که کلافه شده بود گفت: به به! به این مامانا که دختراشونو نمی فرستند خرید اسم بقال رو یاد بگیرند! و از صرافت فهماندن این موضوع که بقال، نامحرم است افتاد و رفت سراغ پسر دایی و عمو. اولش خواند: “تق و تق و تق در می زنند/ کیه کیه؟/ پسر دایی پشت دره…” و از بچه ها که با صدای او و آهنگ دف دست می زدند پرسید: “چادر بزارم یا نزارم؟!” و بچه ها دسته جمعی گفتند: “بزار، بزار!” بعد رفت سراغ عمو و خواند: “تق و تق و تق در می زنند/ عمو خوشگلم پشت دره/ چادر بزارم یا نزارم؟” و بچه ها دوباره جواب دادند” “بزار! بزار!” و باز هم خنده مادرها…

 

 

اما از نکات بامزه ماجرا که بگذریم، دو تا نکته برایم خیلی جالب بود. اولی، تقلیل دادن کل اسلام برای دختران 9 ساله مکلف، به نماز و حجاب و اگر مامانهایشان اجازه دادند، روزه بود. مدیر مدرسه در صحبتهایش گفت: شما از امروز، تکلیف شده اید، یعنی خدا یک دفترچه سفید و پاک برایتان باز کرده و کارهایتان را حساب می کنه. بنابراین از امروز باید مثل مامان و باباتون، نماز اول وقتتون قضا نشه، اگه مادراتون صلاح دیدند و از نظر جسمی می تونستید، ماه رمضون روزه بگیرید و از همه مهمتر، چی؟ اگه گفتید؟ و یکی از بچه ها جواب داد: حجابمونو حفظ کنیم و مدیر مدرسه گفت: آفرین! دخترای گلم باید بدونید که شما مثل مرواریدی هستید در صدف، بنابراین برای مراقبت از خودتون باید حجابتون رو حفظ کنید. بعد هم توی حرفهای مجری مدام تاکید بود روی اینکه شما از امروز، تاج بندگی سر می گذارید و در سرودی که بچه خواندند، “عیدی من چادری بود، چادری زیبا” و…

 

هرچند من انتظار نداشتم در مراسمی که در سالهای بعد از جنگ و ترویج تجمل گرایی، به عنوان جشن تکلیف از سوی آموزش و پرورش باب شد و دامنه اش به سایر ادارات و موسسات دولتی هم کشیده شد، به دختران نه ساله بگویند با رسیدن به سن تکلیف، تو در نظر قانون بزرگسال به حساب می آیی و مثل یک بزرگسال مسئولیت کیفری داری و مثلا اگر دزدی کنی، طبق قانون باید دستت را قطع کنند! اما راستش را بگویم فکر می کردم شاید دین را، برای این بچه های به قول خودشان “مکلف”، به نماز و حجاب تقلیل ندهند، آن هم وقتی از نظر دینی، آدمی که به سن تکلیف رسیده، حداقل باید فهرست گناهان کبیره را بداند، حتی اگر دانستن همه بایدها و نبایدهای مذهبی، برای ذهن یک بچه 9 ساله، خیلی زیاد باشد. جالب اینجاست که در فهرست گناهان کبیره، هیچ اثری از عدم رعایت حجاب نیست! یعنی در حالی که این خطر وجود دارد که دختربچه های 9 ساله، گناه کبیره که توبه از آن هزار مکافات دارد مرتکب شوند، مدام بهشان می گویند اگر فقط نماز بخوانید و حجابتان را رعایت کنید، مسلمان های خوبی هستید؛ حتی اگر غیبت کنید، دروغ بگویید و سخن چینی کنید (که هر سه جزو گناهان کبیره است)! واقعا برای من معلوم نشد چرا هیچیک از پاسداران دین، تا به حال نسبت به شکسته شدن سلسله مراتب گناهان در جشن های تکلیف و تبدیل کردن رعایت حجاب به تکلیف “از همه مهمتر” دخترهای نه ساله اعتراضی نکرده است! شاید در حال بازنگری در فهرست گناهان کبیره و افزودن بی حجابی به آن هستند! این را هم اضافه کنم که این تقلیل دین به نماز و حجاب برای دختران نه ساله، استثنایی در مدرسه دختر من نبوده. حتی در بندرعباس هم روال جشن همین است و اگر دستور العمل جشن تکلیف را هم بخوانید (نگاه کنید به تذکر بخش ب) باز بر همین منوال است.

 

نکته دومی که از نظرم خیلی جالب بود، تجارتی بود که حول جشن تکلیف شکل گرفته بود که البته اگر از وجه کارآفرینی برای زنان نگاهش کنیم، جنبه های مثبت هم دارد. از خانواده هر کدام از بچه ها، 30 هزار تومان گرفته بودند. کلاس دختر من 29 دانش آموز دارد و اگر  آن یکی کلاس سوم هم همین تعداد دانش آموز داشته باشد، روی هم رفته می شود 58 دانش آموز که یک میلیون و 740 هزار تومان برای این جشن پول پرداخت کرده بودند. این پول شامل هزینه درست کردن یک سجاده، یک چادر، یک مقنعه و یک کیف پارچه ای (شبیه اینها) برای هر دختر بود و همچنین، یک کیک، سه جور میوه، شیرینی و ساندیس که به بچه ها و مادرها دادند. فیلمبردار و عکاس که دختر جوانی بود که مدام گفته می شد چون از آموزش و پرورش مجوز دارد فقط او می تواند فیلم بگیرد و حواسش بود که از خانم مداح در حال چهچهه زدن به سبک مهستی (البته با شعرهایی مذهبی) فیلم نگیرد، قطعا پول عکسها و سی دی فیلم هایی را که منتظر هستیم به دستمان برسد خواهد گرفت. قاب عکس و تل سری که به عنوان هدیه برای بچه ها خریده بودند هم بخشی از این هزینه بود. سر جمع، اگر از کار داوطلبانه حداقل 5 نفر از مادرها و همینطور کار معلم قرآن و سایر کادر مدرسه بگذریم، حداقل 7 زن دیگر (یک خیاط، یک عکاس و فیلمبردار، چهار نوازنده، یک مداح) از برکت این مراسم، کاسب شدند. البته اگر پول خرج شده برای این جشن را ضربدر تعداد دختران کلاس سومی و تازگی ها، پسران سوم راهنمایی را که چند سالی است برای آنها هم جشن تکلیف می گیرند، بکنیم، خواهیم دید چه تجارت عظیمی فقط و فقط براساس جشن تکلیف شکل می گیرد؛ به خصوص اینکه یکی از نوازنده ها که داشت در پایان مراسم کارت ویزیت خانم مداح را پخش می کرد تاکید داشت که ما در خانه هم جشن تکلیف می گیریم و من تازه فهمیدم به این حساب سرانگشتی باید جشن تکلیف هایی را که در منازل، در ادارات دولتی برای فرزندان کارکنان و در سایر موسسات دولتی برگزار می شود باید اضافه کنم. همینطور  بازار فروش سی دی های جشن تکلیف و کتابهای متعددی که درباره آن چاپ شده را هم نمی شود در حساب این تجارت فراموش کرد.

 

با اینکه این پست خیلی طولانی شد اما دلم نمی آید حاصل جست و جویم در اینترنت درباره جشن تکلیف را با شما شریک نشوم.

 

اینها، چند خاطره جالب است از جشن تکلیف:

 

از خاطرات برنا: “… چون تعدادشون کم بود به ما پسر های بیچاره هم گفتن که باید با اون ها، هم آواز شویم! رفتیم اون جا و شعر رو خوندیم. ولی همه مون از این همه اش می ترسیدیم که نکنه یه وقت چادر ها رو سر ما هم بکنن!”

 

از پیدای پنهان: “…وقتی تکليف شديم،مدرسه مارو برد تو يه مسجد قديميو متروکه،يه پفک نمکی مينو با يه تسبيح گلی هم داد دستمونو چند نفر هم اومدن برامون شعر خوندن که از امروز فلانيا محرمنو فلانيا هم نا محرم،به فلانی نگاه نکنينا گناه داره!با اونيکی حرف نزنينا ميرين تو جهنم،ديگه نوار گوش ندينا خدا جيزتون ميکنه…اصلا ما نفهميديم اون روز چه اتفاقی افتاده که ما يه دفعه بايد چادر سر کنيمو نماز بخونيمو روزه بگيريمو نوار گوش نديمو…اصلا تکليف چيه؟؟بلوغ چيه؟؟

 

از باران ستاره: ما ایرانیان کلاس سوم این جشن را میگیریم…

 

از سایت ستاد امر به معروف و نهی از منکر خراسان رضوی: “…پدرجان! ضمناً من از اسمم هم زياد خوشم نمي آيد و براي خودم اسم ‹‹فاطمه›› را انتخاب كرده ام اسمم را عوض كنيد؛ چون در جشن تكليف، به همه بچه هايي كه اسم آنها « فاطمه » يا يكي از اسامي حضرت زهرا (س) بود، جايزه دادند…”

از آهوی وحشی: “…تو این مدت که حرف جشن بود از معلم و بقیه بچه ها یه چیزایی شنیده بودم.اینکه باید چادر سر کنم و نماز بخونم و بعد از این جشن باید همیشه روسری سرم باشه و هر روز نماز بخونم و با پسرا بازی نکنم  روزه بگیرم وخانم باشم و…. نه بابا من که اصلا حوصله روسری نداشتم تازه همه دوستام پسر بودن مگه میشد دیگه با فرشید و سیاوش بازی نکنم با محسن نرم بیرون تازه نماز هم بخونم!یه بار هم که روزه گرفته بودم حالم خیلی بد شد تازه کله گنجشکی بود!به پدر گفتم نمیرم تو این جشن فکر میکردم اگه تو این جشن شرکت نکنم همه چی حله و نیازی به این کارا نیست…”

این هم چند لینک درباره مجموعه اشعار جشن تکلیف (+ ، + ، +) و اینها که از همه بیشتر نزدیک به موضوع این پست من بود، از سایت معاونت فرهنگی شاه عبدالعظیم که سر فرصت یک مطلب مفصل درباره اش خواهم نوشت (توجه کنید به تکرار چند باره کلمه “بگیت”! هرچند من عاشق اون تکه اش شدم که می گه: چادری زود شوهر می ره!):

 

غنچه گلهای نازنین  میون ما خوش اومدین
با این حجاب خود شدید فرشته روی زمین
زیبا شدید بزرگ شدید پاک و مطهر و متین
شعارتان باشد همین  چادر حجاب برترین
هر باغبان که باغ داره  دور باغش دیواره
برای اینکه رهگذار  پا روی گلهاش نذاره
هر باغی دیوار نداره  میوه هاش دزد میبره
دیوار جسم دختر ها چادر حجاب برتره
ماشین سلامت میمونه  اگر که رویش چادره
شیشه عطر معطره تو شیشه که در داره
اگر درش را بر دارند  عطر درونش میپره
پوشش عطر دختران  همه بگیت تو چادره
هر چیزی قیمتی تره تو صندوقی محکم تره
حالا همه با هم بگیت چادر حجابی برتره
هر پنجره پرده داره  تا نیاید تو حشره
هر کسی همه که پول داره  پولاش تو بانگ میزاره
دختر ها قیمتی ترند بانگ آنها تو چادره
هر خانمی حجاب داره  پیش خدا عزیز تره
ثوابش هم فراوانه اگر کسی پی ببره
هر دختری که رو سرش  از اینجه چادر میزاره
باید مواظبت کنه از رو سرش کنار نره
خدا خودش حفظ میکنه که این شعار رهبره
پرچم دینداری ز ما  اسم خدای اکبره
حجاب اسلامی ما دختر و زن تو چادره
تنگ پوشی هم گناه داره  از بی حجابی بدتره
این سخنان از حصین بود چادری زود شوهر میره

 

*********

شما می دونید هر خونه عزیزی پرورده داره
برای این پنجره های خونه ها پرده داره
هر خونه ای برای خودش یک ناز پرورده داره
هر چیز میخواد پاک بمونه بروی او پرده داره
اگه خونه پرده نداشت ، تو چشم هر ره گذره
حالا همه با هم بگین چادر حجاب بهتره
پیش خدا محترمه هر خانمی حجاب داره
پیمبر (ص) و فاطمه اش (س) گفته حجاب ثواب داره
هر خانمی حجاب داره پیش خدا عزیز تره
ثوابش هم فراونه اگر کسی پی ببره
نزد امام (ع) و مومنا از شیعه های حیدره (ع)
حالا همه با هم بگین چادر حجاب برتره
در حرم عبدالعظیم (ع) عبادتا پر ثمره
طاهر (ع) و حمزه (ع) شاهدند که جشن ما قشنگتره
چادر برای دخترا از مدلای برتره
حالا همه با بگین : چادر حجابی برتره
چادر های قشنگ ما ، پرچمهای دینداریه
برای دشمنای دین گلوله های کاریه
چادرهای قشنگ ما پرچم دینداری ماست
بدون چادر هر که شد برای او کاری گناست
بیا عزیز من چادر از روسرت کنار نره
حالا همه با هم بگین : چادر حجاب برتره
شیطون با دیدن چادر ، مشغول گریه زاریه
فریب میده بعضی ها رو ، میگه حجاب چه کاریه ؟
بگو به شیطون رجیم ، این گفته های رهبره
حالا همه با هم بگین چادر حجاب برتره
یادی کنیم از شهدا که جای اونها خالیه
حالا همه با هم بگین : چادر حجاب برتره
 

"بی حجاب"

 

 

بازگشت به صفحه اصلی